فیگور اورجینال میکاسا آکرمن برند کوتوبوکیا
میکاسا آکرمن، یکی از قویترین سربازان بشریت بود. او همیشه در کنار ارن یگر، دوست دوران کودکی و عشق زندگیاش میجنگید. اما روزی، ارن توسط یک تایتان غولپیکر ربوده شد و میکاسا نتوانست او را نجات دهد. او احساس گناه و ناامیدی کرد و تصمیم گرفت که هرگز دست از جنگ با تایتانها برندارد تا انتقام ارن را بگیرد.
میکاسا به یکی از رهبران نیروی بازرسی تایتانها تبدیل شد و با استفاده از تکنیکهای لیوای آکرمن، بسیاری از تایتانها را نابود کرد. او همچنین به دنبال رازهای پشت پرده تایتانها بود و میخواست بفهمد که چرا ارن تبدیل به یک تایتان شده بود. او از اینکه ارن هنوز زنده است و در جایی مخفی نگهداری میشود، اطلاع پیدا کرد و تصمیم گرفت که او را آزاد کند.
میکاسا با یک گروه از سربازان شجاع، به محل نگهداری ارن حمله کرد و با مقاومت تایتانها روبرو شد. او با تمام قدرت خود، راه خود را به سمت ارن باز کرد و بالاخره به او رسید. او ارن را در بغل گرفت و از خدا شکر کرد که او را دوباره دیده است. اما ارن، چیزی از میکاسا نمیدانست. او حافظهاش را از دست داده بود و فقط به عنوان یک سلاح برای تایتانها استفاده میشد. او میکاسا را نمیشناخت و از او میترسید.
میکاسا نمیتوانست باور کند که ارن او را فراموش کرده است. او اشکهایش را جاری کرد و به ارن گفت که او دوستش است و همیشه در کنارش بوده است. او شال قرمزی را که ارن به او داده بود، از گردنش برداشت و به ارن نشان داد. او به ارن گفت که این شال، نشانهای از عشق و دوستی آنها است و او را خواستار شد که به خاطر بیاورد. اما ارن، هیچ واکنشی نشان نداد. او فقط به میکاسا خیره شد و گفت: «من نمیدانم که تو کی هستی.»
میکاسا دلش شکست و از ناامیدی فریاد زد. او نمیتوانست بپذیرد که ارن، او را فراموش کرده است. او ارن را در آغوش گرفت و گفت: «من میکاسا آکرمن هستم. من عاشق تو هستم. لطفا برگرد به من.» او امیدوار بود که این کلمات، ارن را بیدار کنند و او را به خودش برگردانند. اما ارن، هیچ پاسخی نداد. او فقط ساکت ماند و چشمانش را بست.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.