نیم تنه مادارا پایه کلاسیک
نیم تنه مادارا پایه کلاسیک با نفسهای سنگین و خونین به اطراف خود نگاه میکرد. او در میان یک میدان جنگی پر از جسدهای بیجان و بریده شده ایستاده بود. او با استفاده از تکنیک سوزانو، یکی از تکنیکهای مخصوص خانواده اوچیها، یک زره بزرگ و قدرتمند را به وجود آورده بود. این زره از تکنیک ماتریا، یکی از تکنیکهای مخصوص خود او، ساخته شده بود. این زره قادر بود هر چیزی را که به آن برخورد میکرد، نابود کند و از هر حملهای دفاع کند.
مادارا با خشم و افتخار به دشمنان خود نگاه میکرد. او مقابل پنج کاگه، رهبران پنج قبیله نینجا، ایستاده بود. او با استفاده از رینگان خود، قدرتهای خاص هر کاگه را میشناخت و میتوانست آنها را مقابله کند. او قصد داشت با اجرای تکنیک مون ای پلان، دنیای مادی را به دنیای ژنجوتسو تبدیل کند و همه انسانها را به رویای خودش ببندد.
مادارا با صدایی بلند و تهدیدآمیز گفت: “من اینجا برای تسخیر دادن شما آمدهام. من میخواهم شما را از این دنیای پر از درد و نفرت رها کنم. من میخواهم شما را به دنیایی ببرم که همه چیز به دلخواه من باشد. دنیایی که من برای شما خلق کردهام.”
پنج کاگه با شجاعت و اصرار به مادارا گفتند: “تو هیچ وقت نمیتوانی ما را تسخیر کنی، مادارا. تو فقط یک اوچیها مغرور و خبیث هستی. تو هرگز به رویایت نمیرسی. تو هرگز نمیتوانی دنیای واقعی را با ژنجوتسو جایگزین کنی. تو هرگز نمیتوانی احساسات واقعی را با خیالات جایگزین کنی.”
نیم تنه مادارا پایه کلاسیک با خندهای استهزاکار به پنج کاگه گفت: “تو نمیدانی، پنج کاگه. تو نمیدانی که من چه قدرتی دارم. تو نمیدانی که من چه تکنیکی را یاد گرفتهام. تو نمیدانی که من چه تکنیکی را اجرا میکنم. تو نمیدانی که من چه تکنیکی را خلق کردهام. تو نمیدانی که من چه تکنیکی را به کار میگیرم. تو نمیدانی که من چه تکنیکی را به شما نشان میدهم.”
مادارا با یک حرکت ناگهانی، زره سوزانو خود را از بدنش جدا کرد و آن را به سمت پنج کاگه پرتاب کرد. این زره با سرعتی فوقالعاده به سمت دشمنان مادارا حمله کرد و هیچ کس نمیتوانست از آن دوری کند. این زره با یک انفجار بزرگ، پنج کاگه را به همراه خود نابود کرد و میدان جنگی را به آتش کشید.
مادارا با نفسی عمیق، زره سوزانو خود را دوباره به بدنش وصل کرد و به آسمان نگاه کرد. او احساسی از غرور و تمامیت درون خود میکرد. او گفت: “این تکنیک ماتریا سوزانو است. تکنیکی که من خودم خلق کردم. تکنیکی که هیچ کس نمیتواند آن را مقابله کند. تکنیکی که تو را به آخرین دشمن خانواده اوچیها تبدیل کرد.”
مادارا با یک حرکت دست، یک پایه کلاسیک را به وجود آورد و آن را زیر پای خود قرار داد. او با استفاده از تکنیک مون ای پلان، یک ماه بزرگ و نورانی را در آسمان ایجاد کرد. او با استفاده از رینگان خود، چشمان همه انسانها را به ماه متصل کرد و آنها را به ژنجوتسو خودش ببندد. او با لبخندی رضایتبخش، گفت: “این تکنیک مون ای پلان است. تکنیکی که من خودم اجرا کردم. تکنیکی که هیچ کس نمیتواند از آن فرار کند. تکنیکی که تو را به دنیایی که من برای تو آماده کردهام، میبرد.”
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.