فیگور اورجینال انداوور برند باندای
یک پسر به نام انداوور است که یک قهرمان حرفهای و پدر ازاده میدوریا است. او دارای قدرت آتش است که میتواند با آن حرارت بدنش را کنترل کند و شعلههای مختلف را از خود بیرون بدهد. او همچنین یک شخصیت سرد و مغرور است که همیشه سعی میکند بهترین باشد و با دیگران رقابت کند. اما زمانی که با میدوریا، یک پسر با قدرت نسخه برداری، روبرو میشود، زندگی اش تغییر میکند. میدوریا یک پسر خوش قلب و با استعداد است که قادر است قدرتهای دیگران را تقلید کند و از آنها برای خیر استفاده کند. او همچنین یک دانشآموز در آکادمی قهرمانان است که تحت نظر اول مایت، قهرمان شمارۀ یک جهان، آموزش میبیند.
انداوور در یک روز تابستانی، در حال پاسخگوئي به يك فوريت بود. يك هالو به نام كروكوديل، كه داراي قدرت تبديل شدن به يك تمساح عظيم الجثۀ بود، به يك بانك حملۀ كرده بود و پول و اسيران را در اختيار خود گرفته بود. انداوور با سرعت به سمت صحنۀ جرم رفت و با تشكيل يك شعلۀ آبي رنگ، به سمت كروكوديل شليك كرد. اما كروكوديل با استفاده از پوست سخت خود، از حملۀ آتش جلوگيري كرد و با دندانهای تيزش، به سمت انداوور حملۀ كرد.
“بچۀ نامحساس. تو فكر مي كني كه با يك شعلۀ كوچك مي توني من رو شكست بدي؟ من يك هالو قديمي هستم كه صدها قهرمان رو خوردهام. تو فقط يك وعده ديگۀ من هستي.” كروكوديل با لحن تحقيرآميز گفت.
“بچۀ نامحساس؟ من؟ تو خيلي جسوري. من انداوور هستم. قهرمان شمارۀ دو جهان. من هيچ وقت به تو وعده نمي دم. من فقط عمل مي كنم.” انداوور با صدای بلند و خشن گفت.
انداوور با استفاده از قدرت خود، حرارت بدنش را افزایش داد و شعلههایش را قویتر کرد. او با یک پرش، از دندانهای کروکودیل جلوگیری کرد و با یک ضربه قوی، به سرش زد. کروکودیل از درد فرياد زد و به عقب كشيد. انداوور از اين فرصت استفاده كرد و با يك شعلۀ آتش، درب بانك را باز كرد و به داخل رفت. او متوجه شد كه كروكوديل چندين اسير را در دستگاههای خودكار نگه داشته بود و با تهديد به كشتن آنها، پول را مي خواست. انداوور با خشم، به سمت كروكوديل حملۀ كرد و سعي كرد اسيران را آزاد كند.
اما در همين حين، يك صدای ديگر به گوش انداوور رسيد.
“سلام، من ميدوريا هستم. يك قهرمان دانشآموز. من اومدم كمكت كنم.” صدای شاد و محبت آميز گفت.
انداوور با تعجب، به سمت صدا نگاه كرد و يك پسر جوان را ديد كه با يك لباس سبز رنگ و يك شنل قرمز رنگ، در مقابل او ايستاده بود. پسر جوان دارای چشمان سبز و موهای خاکستری بود و با لبخندی گسترده، به انداوور نگاه میکرد. او همچنین یک دوربین عکاسی بر روی گردنش داشت و به نظر میرسید که علاقه زیادی به عکاسی دارد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.