فیگور چیبی کاتاکوری سری وان پیس

کاتاکوری یک اکشن فیگور چیبی بود که در یک فروشگاه اسباب‌بازی به فروش می‌رسید. او یک قرصان قدرتمند و محترم بود که خالکوبی یک پلنگ روی شکمش داشت. او عاشق عزت بود و همیشه خواسته بود که خانواده‌اش را محافظت کند. او به دنبال تقدیر و احترام بود.

روزی، فیگور چیبی کاتاکوری سری وان پیس تصادفاً توسط یک پیرمرد به نام جان خریداری شد. جان یک طرفدار بزرگ وان پیس بود و کاتاکوری را به عنوان شخصیت مورد علاقه‌اش می‌پنداشت. جان کاتاکوری را به خانه‌اش برد و با او بازی کرد. کاتاکوری از تقدیر جان متشکر بود، اما هنوز هم آرزو می‌کرد که در جای دیگری باشد.

جان چندین اکشن فِيگور ديگر هم داشت كه بعضي از آن‌ها شخصيت های وان پيس بودند و بعضي ديگر نه. کاتاکوری با آن‌ها آشنا شد و با بعضي از آن‌ها رابطه خوبي داشت. اما چندي، مثل لافي، سَنجي، و نامي، با کاتاکوري دشمن بودند و سعي مي كردند جان را به سمت خودشان جلب كنند. کاتاکوري با آن‌ها مخالفت مي كرد و گاهي با آن‌ها جنگ مي كرد.

روز ديگر، جان تصميم گرفت كه با همهٔ اكشِن فيگور های خود به سینما بروید. او آن‌ها را در كوله پشتي خود قرار داد و به راه افتاد. در راه، جان به چندي از نوادادانش برخورد كرد كه همچنين علاقه مند به وان پيس بودند. آن‌ها نيز چندين اكشِن فيگور خود را با خود آورده بودند. جان و نوادادانش تصميم گرفتند كه در سینمای يك فيلم وان پيس را تماسید.

جان و نوادادانش به سینمای رسیدید و کوله پشتی های خود را باز کردي. آن‌ها اكشِن فيگور های خود را بيرون آوردي و به چند گروه تقسيم شدي. هر گروه يك صفح را انتخاب كرد و پاپ کورن و نوشیدنی های خود را خریدند. سپس، آن‌ها شروع به تماشای فيلم كردي. اكشِن فيگور ها نيز با علاقه و توجه به فيلم نگاه مي كردند.

کاتاکوری در گروه جان بود و نقش یک بیننده مشتاق را داشت. او با تمرکز و دقت به فیلم نگاه می‌کرد و از داستان و انیمیشن آن لذت می‌برد. او با شخصیت‌های جدید و موقعیت‌های پیچیده روبرو شد و هیجان زده شد. او با لافي، بيگ مام، و کارکوري نيز روبرو شد و با آن‌ها صحنه های حماسی داشت. اما کاتاکوری همه را شکست داد و به عنوان قرصان بزرگ در فیلم شناخته شد.

کاتاکوری در آخر فهمید که این جایی بود که می‌خواست باشد. او درک کرد که جان یک دوست محبوب بود و اکشن فیگور های دیگر یک انجمن بودند. او عشق عزت را پیدا کرد و خوشحال بود. او تصمیم گرفت که همیشه در کنار جان بماند و با او بازی کند.