فیگور تک شاخ کاستوم پونی

ریکو یک دختر ۱۶ ساله است که عاشق اسب‌ها و به ویژه تک شاخ‌ها است. او در یک مزرعه اسب زندگی می‌کند و هر روز با اسب‌های مختلف سواری می‌کند. او همچنین عضو باشگاه سوارکاری دبیرستان خود است و در مسابقات مختلف شرکت می‌کند. او رویای داشتن یک تک شاخ را در دل خود دارد و امیدوار است که روزی بتواند با یک تک شاخ واقعی آشنا شود.

روزی، ریکو با دوستانش به یک جنگل نزدیک مزرعه می‌رود تا پیاده‌روی کند. در جنگل، آن‌ها با چشم خود مشاهده می‌کنند که یک تک شاخ سفید و زیبا در حال دویدن است.

ریکو با شگفتی و علاقه، به سمت تک شاخ حرکت می‌کند و سعی می‌کند با آن ارتباط برقرار کند. اما تک شاخ از نزدیک شدن ریکو می‌ترسد و فرار می‌کند. ریکو از دست دادن فرصت خود ناراحت می‌شود و تصمیم می‌گیرد که تک شاخ را پیدا کند.

ریکو با استفاده از قابليت های خود، تك شاخ را به يك غار كوچك دنبال مي كند. او با حالت آرام، به درون غار مي رود و با تعجب مي بيند كه تك شاخ نه تنها يك جانور وحشي نيست، بلكه يك جادوگر قديمي است كه به صورت يك تك شاخ نفرين شده است.

تك شاخ به ريكو مي گويد كه نامش يوري است و قرن ها پيش، از طرف يك پادشاه بديجور كه علاقمندي خصمانه اي به او داشت، نفرين شده است. يوري مي گويد كه تنها راه رهائي از نفرين، عشق صادقانه يك دختر بي گناه است. ريكو با حساسيت، به يوري نگاه مي كند و حس مي كند كه قلبش براي او تپش مي زند. او تصميم مي گيرد كه به يوري كمك كند و با او دوست شود.