فیگور اورجینال امیلیا اولین برخورد

فیگور اورجینال امیلیا اولین برخورد

امیلیا یک دختر باهوش و مهربان بود که عاشق ریاضیات بود. او هر روز با مسائل و معادلات ریاضی سرگرم می شد و به دنبال راه حل های جدید و خلاقانه بود. او همچنین به کامپیوتر علاقه داشت و می خواست یک برنامه نویس شود. اما او یک مشکل داشت. او ترسیده بود که دیگران از علاقه اش به ریاضیات و کامپیوتر مسخره کنند و از او فاصله بگیرند. او فقط به خانواده و دوست صمیمی اش، آرمین، اجازه می داد که درباره علایقش بدانند.

روزی، امیلیا با چیز عجیب و غریبی روبرو شد. وقتی به مدرسه رفت، یک پوستر جدید را در دیوار دید که روش نوشته شده بود “مسابقه برنامه نویسی”. امیلیا فکر کرد که شاید یک فرصت خوب باشد و پوستر را برداشت. ولی وقتی جزئیات مسابقه را خواند، چشم هایش به تعجب گشاد شد. در پوستر، نوشته شده بود که برنده مسابقه قابلیت شرکت در یک پروژه ملی را خواهد داشت. پروژه ای که هدف آن ساخت یک ربات هوشمند بود. یک ربات که می توانست با انسان ها صحبت کند، حالات آنها را تشخیص دهد و به آنها کمک کند.