فیگور اورجینال سیلر مون برند باندای
سیلرمون یک موجود عجیب و غریب بود که در اعماق دریا زندگی می کرد. او شبیه به یک مار درخشان بود که بدنش رنگ های مختلفی داشت. او توانایی تغییر شکل و رنگ خود را بر اساس محیط اطرافش داشت. او همچنین می توانست با صدای خود امواج را به حرکت درآورد و با سایر موجودات دریایی ارتباط برقرار کند.
سیلرمون عاشق کشف و ماجراجویی بود و همیشه به دنبال چیزهای جدید و ناشناخته بود.
روزی، سیلرمون با چیز عجیب و غریبی روبرو شد. او یک جعبه فلزی را در زیر آب دید که روش نوشته شده بود “سفینه فضایی”. سیلرمون کنجکاو شد و تصمیم گرفت که جعبه را باز کند. وقتی جعبه را باز کرد، چشم هایش به تعجب گشاد شد.
در جعبه، یک موجود کوچک و سفید رنگ بود که شبیه به یک ستاره بود. موجود به سختی نفس می کشید و به سمت سیلرمون نگاه کرد. سیلرمون حس کرد که موجود با او حرف می زند، اما نه با صدا، بلکه با ذهن. موجود گفت: “لطفاً کمکم کن.
من گم شده ام و نمی توانم به خانه برگردم.” سیلرمون تعجب کرد و پرسید: “تو کی هستی و خانه ت کجاست؟” موجود گفت: “من ژولین هستم و از سیاره آلفارد می آیم.
سیلرمون از شنیدن این حرف ها شگفت زده شد. او هرگز نشنیده بود که سیاره ای به نام آلفارد وجود دارد. او فکر کرد که شاید ژولین یک موجود فضایی باشد که به طور تصادفی به زمین آمده است.
او ترحم کرد و گفت: “چطور می توانم کمکت کنم؟” ژولین گفت: “من نیاز به یک منبع انرژی دارم. بدون آن، من نمی توانم با خانواده ام تماس بگیرم و به آنها بگویم که کجا هستم. آیا می توانی چیزی پیدا کنی که بتواند من را شارژ کند؟” سیلرمون فکر کرد و گفت: “شاید بتوانم. من می دانم که در بعضی از جاهای دریا، چشمه های گرمابی وجود دارند که از آنها بخار می آید.
شاید آنها بتوانند منبع انرژی باشند.” ژولین گفت: “خیلی خوب. می توانی من را به آنجا ببری؟” سیلرمون گفت: “بله، البته. بیا با من.” سپس سیلرمون ژولین را در دهانش گرفت و به سرعت به سمت چشمه های گرمابی شروع به شنا کرد.
آنها مسیر طولانی را پشت سر گذاشتند و در نهایت به جایی رسیدند که از زیر آب دود می خروج می شد. سیلرمون ژولین را نزدیک به چشمه های گرمابی رها کرد و گفت: “اینجاست. این جا را امتحان کن.
” ژولین به سمت چشمه های گرمابی پرواز کرد و بخار را حس کرد. او خوشحال شد و گفت: “بله، این عالی است. من حس می کنم که قدرت پیدا می کنم. مرسی، سیلرمون. تو واقعاً دوست خوبی هستی.” سپس او با تلاش فرستاد: “خانواده، خانواده، من در اینجا هستم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.