فیگور اورجینال ویژه مایکی برند باندای

فیگور اورجینال ویژه مایکی برند باندای

تاکه‌میچی با تعجب به ساعتش نگاه کرد. او تازه از گذشته برگشته بود و می‌خواست ببیند که آیا توانسته بود دوستانش را نجات دهد یا نه. اما ساعتش نشان می‌داد که او در سال ۲۰۲۴ است، یعنی دو سال بعد از زمان حال اصلی‌اش. او نمی‌فهمید که چه اتفاقی افتاده بود و چرا به این زمان آمده بود. او به اطرافش نگاه کرد و دید که در یک اتاق بیمارستان است. او دید که روی تخت کنارش یک شخصی در حال خواب بود. او نزدیک‌تر رفت و دید که آن شخص هیچ کس دیگری نبود جز مایکی.

تاکه‌میچی با شوک و شادی به مایکی نگاه کرد. او فکر می‌کرد که مایکی مرده بود و دیگر هیچ وقت نمی‌تواند او را ببیند. اما حالا او را زنده و سالم می‌دید. او نمی‌دانست که چه کار کرده بود که مایکی را از مرگ نجات داده بود، اما خیلی خوشحال بود. او دستش را بر روی شانه مایکی گذاشت و با لبخندی گفت:

– مایکی، مایکی، بیدار شو. من اومدم. تاکه‌میچی اومد.

مایکی چشمانش را باز کرد و به تاکه‌میچی نگاه کرد. او با تعجب و خوشحالی گفت:

– تاکه‌میچی؟ تو اینجایی؟ واقعاً تویی؟

– آره، منم. من اومدم که ببینم چطوری. خوبی؟

– خوبم، خوبم. فقط یکم خسته‌ام. اما خیلی خوشحالم که تو رو می‌بینم. تو کجا بودی؟ چرا اینقدر طول کشید تا بیای؟

– من… من یکم مشغول بودم. یکم کار داشتم. اما حالا اومدم. دیگه نمی‌رم. قول می‌دم.

– واقعاً؟ پس دیگه جدا نمی‌شیم؟

– نه، دیگه جدا نمی‌شیم. من همیشه با تو هستم. تو رو تنها نمی‌ذارم.

– ممنونم، تاکه‌میچی. تو بهترین دوست منی. تو رهبری که می‌تونی آینده رو تغییر بدی.

– نه، مایکی. تو بهترین دوست منی. تو رهبری که می‌تونی آینده رو تغییر بدی.

آن‌ها به هم لبخند زدند و دست‌هایشان را گرفتند. تاکه‌میچی احساس کرد که دست مایکی خیلی گرم است. او فکر کرد که شاید مایکی تب دارد و باید پرستار را صدا کند. اما قبل از اینکه بتواند چیزی بگوید، مایکی گفت:

– تاکه‌میچی، من یه چیزی بهت بگم. یه چیزی که هیچ وقت نتونستم بهت بگم.

– چیه، مایکی؟ بگو، من گوش می‌کنم.

– من… من دوست دارم تاکه‌میچی. من عاشقتم.

تاکه‌میچی با تعجب و سردرگمی به مایکی نگاه کرد. او نمی‌توانست باور کند که مایکی چنین چیزی به او گفته بود. او نمی‌دانست که چه جوابی بدهد. او گفت:

– مایکی، تو… تو چی گفتی؟

– من گفتم که دوست دارم تاکه‌میچی. من عاشقتم. من همیشه عاشقت بودم. از وقتی که تو رو دیدم. تو تنها کسی هستی که می‌تونی منو بفهمی. تو تنها کسی هستی که می‌تونی منو نجات بدی.