فیگور ونوم نشسته سایز کوچیک
در شهری که هرگز خواب نمیرفت، ونوم، موجودی از فضای دور، به دنبال میزبانی جدید بود. او که تا به حال با ادی بروک همراه شده بود، حالا به دنبال تجربهای متفاوت بود.
یک شب، ونوم در حالی که بر فراز ساختمانهای بلند نشسته بود، صدایی آرام و دلنشین را شنید. صدایی که از پارکی نزدیک به او میآمد. او به سمت صدا حرکت کرد و متوجه شد که یک نوازنده خیابانی در حال نواختن گیتار است.
ونوم، که همیشه با خشونت و تاریکی همراه بود، برای اولین بار احساس آرامش کرد. او تصمیم گرفت که برای مدتی در کنار نوازنده بماند و از موسیقی لذت ببرد. نوازنده، که از حضور ونوم وحشت نکرده بود، او را به چالش کشید تا با هم یک قطعه موسیقی بسازند.
ونوم، که تا به حال هیچگاه خلاقیت خود را در زمینههای غیر از نبرد به کار نبرده بود، با کمک نوازنده شروع به خلق ملودیهایی کرد که هر دوی آنها را به وجد آورد. آنها تا صبح مشغول ساخت موسیقی بودند و ونوم یاد گرفت که حتی در دل تاریکیترین شبها، میتوان نور امید را یافت.
در پایان شب، ونوم با احساسی جدید و نگاهی تازه به دنیا، به ساختمانها بازگشت. او حالا میدانست که میتواند بیش از یک موجود ترسناک باشد و در دل خود، میتواند به زیباییهای کوچک زندگی ارزش بدهد
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.