فیگور اورجینال رم خرگوشی برند باندای

 یک دختر نوجوان به نام ریکا است که عاشق یک پسر محبوب و خوش‌تیپ به نام سوسوکه است. ریکا یک خرگوش سفید و کوچک به نام رم خرگوشی را به عنوان حیوان خانگی دارد. رم خرگوشی یک خرگوش جادویی است که می‌تواند با ریکا صحبت کند و قدرت‌های عجیب و غریبی دارد. او همچنین یک شخصیت بسیار شاد و شیطنت‌آمیز است که همیشه ریکا را به دردسر می‌اندازد.

روزی، ریکا در مدرسه با سوسوکه برخورد می‌کند و از شدت عشقش به او، قلبش تپیدن شروع می‌کند. اما سوسوکه به او توجه نمی‌کند و بدون اینکه حتی به او نگاه کند، از کنارش رد می‌شود. ریکا ناراحت و ناامید می‌شود و با خود فکر می‌کند که چطور می‌تواند توجه سوسوکه را جلب کند. اینجاست که رم خرگوشی وارد عمل می‌شود و به ریکا پیشنهاد می‌دهد که از قدرت‌های جادویی خود استفاده کند تا سوسوکه را عاشق خود کند. ریکا در ابتدا مقاومت می‌کند، اما با تشویق و فشار رم خرگوشی، قبول می‌کند.

او گفت: «بسیار خب، پس باید چند چیز را برای تحقق آرزوت آماده کنید. اول، باید چند قطره خون خود را در گلدان گل سرخ برایزانید. دوم، باید چند تار مو از سر سوسوکه بگیرید و آن‌ها را با خود ببرید. سوم، باید شبانه به پارک بروید و در زیر درخت شاداب، گل سرخ و مو را با هم بپیچید و آن‌ها را در زیر زمین دفن کنید. چهارم، باید صبح زود به پارک بروید و جای دفن شده را باز کنید. پس از آن، سحر جادو شروع خواهد شد و سوسوکه علاقه‌ای به تو پیدا خواهد کرد.»

ریکا پاسخ داد: «آخ، این همه کار خطرناک و عجولانه نیست؟ من نمی‌ترسم که کسی من را ببیند؟ یا اینکه سوسوکه متوجه شود که من چه کاری کرده‌ام؟»

او گفت: «نگران نباش، هیچ کس نمی‌تواند ما را ببیند. من می‌توانم یک سپر نامرئی اطراف ما بسازم که هر چیزی را پنهان کند. و سوسوکه هم هرگز نخواهد فهمید که تو از جادو استفاده کرده‌ای. او فقط فکر خواهد کرد که عشق واقعی است.»

ریکا گفت: «خب، اگر تو مطمئن هستی، من هم موافقم. اما لطفاً مراقب باش که هیچ اشتباهی نشود.»

او گفت: «بله بله، من همه چیز را در دست دارم. بیا برویم و آرزوی عشق را برآورده کنیم!»

این آغاز داستان ریکا و رم خرگوشی  است که در پی تحقق عشق سوسوکه هستند. اما آن‌ها نمی‌دانند که جادو چه عواقب و پیامدهایی خواهد داشت و چه ماجراهایی در انتظار آن‌هاست…