فیگور دراکن حالت ایستاده سری توکیو ریونجرز
فیگور دراکن حالت ایستاده سری توکیو ریونجرز یک پسر ۱۷ ساله است که علاقه زیادی به هواپیماهای نظامی دارد. او از کودکی رویای پرواز کردن را داشته و همیشه می خواست یک خلبان شود. او در یک شهر کوچک زندگی می کند و پدر و مادرش را در یک تصادف رانندگی از دست داده است.
او با عمویش زندگی می کند که یک مکانیک هواپیما است و در یک شرکت به نام دراکن کار می کند. این شرکت یک شرکت خصوصی است که خدمات هواپیمایی نظامی را ارائه می دهد و از هواپیماهای مدرن و پیشرفته ای استفاده می کند. این شرکت در برخی ماموریت های خطرناک و مهم مانند آموزش خلبانان، جستجو و نجات، حمل و نقل و تحویل هواپیما و غیره دخیل است.
فیگور دراکن حالت ایستاده سری توکیو ریونجرز هر روز پس از مدرسه به شرکت دراکن می رود و به عمویش کمک می کند تا هواپیماها را تعمیر و نگهداری کند. او همچنین از فرصت هایی که پیش می آید استفاده می کند تا با خلبانان شرکت آشنا شود و از آن ها درباره پرواز و هواپیماها بپرسد.
او با شخصیت های مختلفی مانند ریک، سارا، جک، لیزا و غیره مواجه می شود که هر کدام از آن ها یک خلبان حرفه ای و با تجربه هستند. او از آن ها الهام می گیرد و به رویای خود برای تبدیل شدن به یک خلبان نزدیک می شود.
یک روز،فیگور دراکن حالت ایستاده سری توکیو ریونجرز با یک فرصت طلایی روبرو می شود. یکی از خلبانان شرکت، ریک، که یک خلبان باسابقه و محبوب است، به دراکن پیشنهاد می دهد که با او به یک ماموریت برود.
این ماموریت یک ماموریت آموزشی است که در آن ریک باید یک هواپیمای جدید را تحویل بگیرد و آن را به یک پایگاه نظامی برساند. ریک می خواهد دراکن را به عنوان یک دستیار و یک شاگرد با خود ببرد و به او برخی از مهارت های پرواز را یاد بدهد. دراکن از این پیشنهاد بسیار خوشحال می شود و بدون تردید موافقت می کند.
دراکن و ریک با یک هواپیمای جنگنده به نام F-35A Lightning II2 به ماموریت خود می روند. این هواپیما یکی از هواپیماهای مدرن و پیشرفته شرکت فیگور دراکن حالت ایستاده سری توکیو ریونجرز است که دارای قابلیت های مختلفی مانند پنهان کاری، سلاح های پیشرفته، سیستم های الکترونیکی و غیره است.
فیگور دراکن حالت ایستاده سری توکیو ریونجرز در صندلی دوم هواپیما نشسته و از ریک دنبال می کند. ریک به دراکن برخی از اصول و قواعد پرواز را توضیح می دهد و از او می خواهد که برخی از حرکات و تکنیک های پرواز را امتحان کند. دراکن با توجه و علاقه از ریک یاد می گیرد و توانایی های خود را نشان می دهد. او از پرواز کردن لذت می برد و احساس می کند که یک خلبان واقعی است.
ماموریت دراکن و ریک به خوبی پیش می رود و آن ها موفق می شوند هواپیمای خود را به مقصد برسانند. آن ها از خلبانان و کارکنان پایگاه نظامی استقبال می شوند و از آن ها تشکر می کنند. دراکن و ریک برای بازگشت به شرکت دراکن آماده می شوند و به هواپیمای خود می روند.
اما در این میان، یک حادثه ناگهانی رخ می دهد. یک گروه تروریستی که از وجود هواپیمای جدید شرکت دراکن باخبر شده اند، به پایگاه نظامی حمله می کنند و قصد دارند هواپیمای را بدزدند یا نابود کنند. آن ها با استفاده از موشک ها و بمب ها به پایگاه نظامی آسیب می رسانند و باعث شلوغی و هرج و مرج می شوند.
دراکن و ریک با شوک و ترس از این حمله مطلع می شوند و سریعاً به هواپیمای خود می روند. ریک به دراکن می گوید که باید سریعاً از پایگاه فرار کنند و هواپیمای را به شرکت دراکن برگردانند. او به دراکن می گوید که این ماموریت یک ماموریت آموزشی نیست و یک ماموریت واقعی است. او به دراکن می گوید که او یک خلبان نیست و یک جاسوس است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.