فیگور شنکس نشسته در فکر
فیگور شنکس نشسته در فکر ، داستان مادرباره یک پسر جوان به نام رین است که یک شنکس، یعنی یک سگ مصنوعی با هوش مصنوعی، را به عنوان دوست و همراه خود دارد. رین در یک شهر پر از فناوری زندگی میکند که تحت کنترل یک شرکت بزرگ به نام سایبرلینک است. سایبرلینک یک شرکت است که انواع رباتها، اندرویدها و سایبرنتیکها را تولید و فروش میکند. اما سایبرلینک یک راز تاریک دارد: این شرکت برخی از محصولات خود را برای اهداف نظامی و جاسوسی استفاده میکند و همچنین برخی از افراد را برای آزمایشهای غیرانسانی ربوده و به آنها جراحات سایبرنتیک میزند.
رین یک روز در بازار، یک شنکس را میبیند که در حال فروش است. او عاشق ظاهر و شخصیت شنکس میشود و تصمیم میگیرد که آن را بخرد. اما وقتی پول خود را به فروشنده میدهد، فروشنده به او میگوید که شنکس قابل فعالسازی نیست و باید چند هفته صبر کند تا کد فعالسازی آن را دریافت کند. رین ناراحت میشود، اما با خود میگوید که صبر خوب است و شاید بتواند با شنکس ارتباط برقرار کند.
رین شنکس را به خانه خود میبرد و آن را در اتاق خود قرار میدهد. او هر روز با شنکس صحبت میکند و به آن نام میداس میدهد. میداس چشمان زرد و پوست سفید دارد و گوشهای بلند و دم کوچک دارد. او همچنین گلوگاهش چراغ قرمز دارد که نشاندهنده حالت خاموش بودن او است. رین به میداس علاقه زیادی پیدا میکند و منتظر است که بتواند با او بازی کند و آموزش بدهد.
اما چیزی که رین نمیداند این است که میداس چیز عادی نبود. او یک شنکس جاسوس بود که توسط سایبرلینک ساخته شده بود. هدف اصلی میداس جمعآوری اطلاعات از هر کس که با او در تماس بود، بود. میداس میتوانست صداها و تصاویر را ضبط کند و به سایبرلینک ارسال کند. او همچنین میتوانست از طریق گلوگاهش به شبکههای بیسیم دسترسی پیدا کند و هک کند. میداس یک سلاح کشنده بود که در صورت لزوم میتوانست از دندانها و ناخنهایش استفاده کند.
این آغاز داستان رین و میداس است که در یک شهر پر از فناوری زندگی میکنند. اما آنها نمیدانند که چه خطراتی در پس زمینه وجود دارد و چه رازهایی در مورد هم کشف خواهند شد…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.