فیگور لیوای حالت ایستاده
لیوای یک روز عادی را در کافه آنتئيكو سپری میکند. او با دوستان غول خود، توکا، هینامی، نیشیکی و شو، صحبت میکند و قهوه مینوشد. او از زندگی خود راضی است و فکر میکند که هرگز نمیخواهد به دنبال گذشته خود برود. اما ناگهان، یک صدای بلند از بیرون شنیده میشود. او به پنجره میرود و با تعجب میبیند که چندین تایتان در حال حمله به شهر هستند. او متوجه میشود که یکی از آنها همان تایتان بزرگ است که سالها پیش دیوار ماریا را شکست و باعث فرار او و دوستانش از زیرزمین شد. او حس میکند که گذشته خود را نمیتواند فراموش کند و باید با آن روبرو شود.
لیوای تصمیم میگیرد که به جبهه برود و با تایتانها مبارزه کند. او به دوستانش میگوید که باید برود و قول میدهد که زود برگردد. او عینک واقعیت مجازی خود را برمیدارد و به سمت خروج میرود. اما در همان لحظه، چندین شکارچی CCG وارد کافه میشوند و به غولها حمله میکنند. لیوای با تعجب متوجه میشود که چشمانش قرمز شده است و نشانهای از غول در صورتش ظاهر شده است. او فکر میکند که عینک خراب شده است و سعی میکند آن را درست کند. اما قبل از آن که بتواند چیزی بکند، چندین گلوله به سمتش پرتاب میشود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.