فیگور هیتسوگایا حالت بانکای نهایی
هیتسوگایا با خشم و اندوه به چشمان آیزن نگاه میکرد. او نمیتوانست باور کند که آیزن او را به این شکل خیانت کرده است. او که از او به عنوان یک کاپیتان و یک رهبر احترام میگذاشت، او را به عنوان یک وسیله برای رسیدن به قدرت بیشتر استفاده کرده بود.
او نمیتوانست ببیند که چگونه آیزن دوستان و همکارانش را یکی یکی شکست میدهد و به آنها آسیب میرساند. او تصمیم گرفت که به هر قیمتی که شده آیزن را متوقف کند و از سول-سوسایتی دفاع کند.
او شمشیر خود را بلند کرد و به آیزن حمله کرد. او میخواست با بانکای خود، هیورینمارو، آیزن را منجمد کند و از او جلوگیری کند. اما آیزن با خنده به او نگاه کرد و با شمشیر خود، کیوکا سویگتسو، حمله او را دفع کرد.
او گفت که هیتسوگایا خیلی نازک نفس است و قدرت او هیچ چیزی در برابر او نیست. او گفت که بانکای هیتسوگایا بسیار ضعیف است و او میتواند آن را به راحتی شکست دهد. او گفت که هیتسوگایا هیچ فرصتی برای پیروزی ندارد و بهتر است تسلیم شود.
هیتسوگایا از کلمات آیزن ناراحت شد و احساس تحقیر کرد. او نمیخواست تسلیم شود و از مبارزه دست بکشد. او میدانست که اگر او شکست بخورد، هیچ کس نمیتواند آیزن را متوقف کند و او همه چیز را نابود خواهد کرد.
او میخواست به آیزن نشان دهد که او چقدر اشتباه میکند و او را با قدرت واقعی خود مواجه کند. او به خودش یادآوری کرد که او یک کاپیتان است و باید به عنوان یک کاپیتان رفتار کند. او به خودش قول داد که هرگز تسلیم نخواهد شد و تا آخرین نفس برای آنچه که درست است مبارزه خواهد کرد.
او دوباره شمشیر خود را بلند کرد و به آیزن حمله کرد. اما این بار، او چیزی را که هیچ کس انتظارش را نداشته بود انجام داد. او با صدای بلند فریاد زد: “بانکای نهایی، دایگورن هیورینمارو!” او شمشیر خود را به سمت زمین زد و یک انفجار بزرگ ایجاد کرد.
از دود و غبار، یک اژدهای بزرگ و مهیب از یخ ظاهر شد. این اژدها شبیه به هیورینمارو بود، اما بسیار بزرگتر و قویتر. این اژدها با چشمان سرخ و تیز به آیزن خیره شد و با غرشی وحشتناک به او حمله کرد.
آیزن از دیدن این صحنه شوکه شد و چشمانش گشاد شد. او نمیتوانست باور کند که هیتسوگایا توانسته است حالت بانکای نهایی خود را فعال کند. او میدانست که بانکای نهایی یک قدرت نادر و خطرناک است که تنها تعداد معدودی از شینیگامیها میتوانند به آن دست یابند. او میدانست که بانکای نهایی قدرت واقعی زانپاکوتو را آشکار میکند و باعث میشود که شینیگامی و زانپاکوتو یکی شوند.
او میدانست که بانکای نهایی هیتسوگایا قدرتی فوقالعاده دارد که میتواند همه چیز را منجمد کند و از آنها برش بزند. او میدانست که او در برابر این قدرت هیچ شانسی ندارد و باید فرار کند.
اما او دیر کرده بود. اژدهای یخی هیتسوگایا با سرعتی فوقالعاده به آیزن رسید و با دندانهای تیزش او را گاز گرفت. او آیزن را به آسمان برد و با نفسی سرد و تیز او را منجمد کرد. سپس او آیزن را به زمین پرتاب کرد و با یک ضربه قوی از دمش او را به هزاران تکه شکست.
هیتسوگایا با نگاهی سرد و بیرحمانه به آیزن نگاه کرد و گفت: “این برای همه کسانی است که تو به آنها آسیب رساندی. این برای سول-سوسایتی است. این برای من است. این پایان تو
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.