فیگور زیرو تو کاستوم خلبانی قرمز سری دارلینگ

فیگور زیرو تو کاستوم خلبانی قرمز سری دارلینگ  یک دختر ۱۵ ساله است که دارای خون کلاکسوسور، موجودات غول پیکری که با بشریت در جنگ هستند، است. او دارای شاخ های قرمز و موهای صورتی است و همیشه یک لباس سفید و قرمز روی بدنش دارد.

فیگور زیرو تو کاستوم خلبانی قرمز سری دارلینگ  یک خلبان نخبه فرنکس، ربات های جنگی که توسط جفت های دختر و پسر کنترل می شوند، است که به عنوان «قاتل شریک» شهرت دارد و شایعه شده که شرکای زیرو تو پس از جفت شدن با او در بار سوم کشته می شوند.

یک روز، زیرو تو با یک پسر ۱۶ ساله به نام هیرو آشنا می شود که یک خلبان سابق فرنکس است که نمی تواند با هیچ شریکی هماهنگ شود. هیرو از تیم خلبانی اخراج شده است و در حال ترک محل زندگی خود است.

او تصادفاً با زیرو تو مواجه می شود و از او می خواهد که با او جفت شود. زیرو تو از این پیشنهاد علاقه مند می شود و با او موافقت می کند. او می خواهد ببیند که آیا هیرو می تواند با او سوار بر فرنکس شود و از او برای تست قدرت خود استفاده کند.

زیرو تو و هیرو با یک فرنکس به نام استرلیتزیا به ماموریت خود می روند. این فرنکس یکی از فرنکس های مخصوص زیرو تو است که دارای قابلیت های منحصر به فردی مانند تبدیل شدن به حالت زره پوش و حالت زنبور عسل است.

زیرو تو و هیرو موفق می شوند با هم هماهنگ شوند و فرنکس را کنترل کنند. او با استفاده از قدرت و مهارت خود، با کلاکسوسور ها مبارزه می کنند و آن ها را نابود می کنند.

ماموریت زیرو تو و هیرو به خوبی پیش می رود و آن ها موفق می شوند از خود و دوستانشان دفاع کنند. آن ها از خلبانان و کارکنان شرکت APE استقبال می شوند و از آن ها تشکر می کنند. زیرو تو و هیرو برای ادامه ماموریت های خود آماده می شوند و به فرنکس خود می روند.

اما در این میان، یک اتفاق عجیب رخ می دهد. زیرو تو متوجه می شود که احساساتی نسبت به هیرو پیدا کرده است و از او خوشش می آید. او می فهمد که او نه تنها یک شریک برای او است، بلکه یک دوست و یک عشق است. او می خواهد که با او بماند و از او مراقبت کند.

زیرو تو با تعجب و شگفتی، موفق می شود احساسات خود را به هیرو ابراز کند و از او بپرسد که آیا او را دوست دارد. هیرو با تأیید و مهربانی، موافقت می کند و به او می گوید که او را دوست دارد. او می گوید که او برای او مهم است و او را تنها نمی گذارد. او می گوید که او برای او یک دوست و یک عشق است.

زیرو تو و هیرو با شادی و عشق، موفق می شوند رابطه خود را عمیق تر کنند و از هم حمایت کنند. آن ها با هم به ماموریت های مختلف می روند و با دشمنانشان مبارزه می کنند. آن ها با هم به مشکلات و معضلات مختلف روبرو می شوند و از آن ها عبور می کنند.

آن ها با هم به خوشبختی و آرامش می رسند و از زندگی لذت می برند. او می گوید: “من زیرو تو هستم. من دارای خون کلاکسوسور هستم. من یک خلبان نخبه فرنکس هستم. من زیرو تو هستم.” این پایان یک داستان عاشقانه و احساسی است.